هنگامى که یزید به خلافت رسید امیر فرماندار مدینه
ولید بن عتبه بن ابى سفیان ، و امیر مکه عمرو بن سعید بن عاص ، و امیر کوفه نعمان
بن بشیر، و امیر بصره عبیدالله ابن زیاد بود.
یزید پیش از همه کار بر آن شد که از حسین بن على
علیه السلام ، و عبدالله بن زبیر، و عبدالله بن عمر که در زمان معاویه ولایت عهدى
او را نپذیرفته و بیعت نکردند بیعت بگیرد، پس به حاکم مدینه ولید بن عتبه نامه اى
نوشت و از او خواست که هر چه زودتر از این سه نفر بیعت بگیرد و هیچ عذرى را از
ایشان نپذیرد، ولید براى این امر مروان بن حکم را نزد خویش خواست و کدورتى را که
سابقا پیش آمده بود نادیده گرفت و او را در کیفیت بیعت گرفتن از این سه نفر دعوت
کرد، مروان گفت هم اکنون ایشان را احضار کن و از آنان بخواه تا بیعت کنند و در
اطاعت یزید درآیند، اگر پذیرفتند چه بهتر و اگر نه پیش از آنکه از مرگ معاویه آگاه
شوند گردنشان را بزن ، چه اگر از مرگ معاویه خبر یافتند هر کدام مدعى خلافت شوند و
نافرمانى کنند مگر عبدالله بن عمر که از ناحیه وى نباید نگرانى داشت و او مرد قیام
و مخالفت نیست
.
ولید عبدالله بن عمرو بن عثمان را نزد امام حسین و
عبدالله بن زبیر فرستاد و هر دو را در مسجد یافت و پیام ولید را ابلاغ کرد، گفتند
تو باز گرد هم اکنون نزد ولید خواهیم آمد، امام به عبدالله گفت گمانم ، معاویه
مرده است و این فرستادن بى موقع براى آن است که با یزید بیعت کنیم ، امام علیه
السلام جماعتى از کسان خود را فراخواند و فرمود تا مسلح شوند، به آنان گفت ولید
مرا در این وقت خواسته است و گمان مى کنم امرى پیشنهاد کند که انجام ندهم و در آن
صورت بر وى اعتماد ندارم شما همراه من باشید و چون بر وى درآمدم بر در خانه باشید
و هرگاه صداى من بلند شد درآیید تا شر او را از من دفع کنید.